کاش در کتاب قطور زندگي سطری باشيم ماندني . نه حاشيه اي از ياد رفتنی. اداره کل آموزش وپرورش استان آذربایجان شرقی.

En av de sista skälvande sommardagarna spenderade vi bl. I Torekov med bästaste kusinen Noah. Eller när storasyster är borta leker lillasyster med hennes leksaker. Här med den åtråvärda Svamp Bob ballongen. Idag är ingen vanlig dag.

گفت همه چیز رو تمام کنیم! نمیدونم آیا واقعا محبت دیگری. مثل دوست بهش میگفتم اونم میرفت به م. هم راستی راستی باور میکرد! اونم خواسته یا ناخواسته تا حدودی باعث دوری ما. نباید همه چیز رو به دیگری. چون قول داده بود هرچی شد تا آخر باهم. میگفت هرچی درباره همدیگه از دیگران شنیدیم فوری قضاوت نکنیم و به همدیگه. دقیقا ۱ ماه مونده بود که قول و قرار مون ۲ ساله بشه که اینطوری شد. و الان هم ۱۴ مرداد. هر کس به راه خود.

تمامی حقوق مادی و معنوی وب سایت متعلق به استاد کریم محمود حقیقی می باشد.